اي نافه‌ي چيني ز سر زلف تو بويي

شاعر : اوحدي مراغه اي

ماه از هوست هر سرمه چون سر مويياي نافه‌ي چيني ز سر زلف تو بويي
ني کهنه رها کرد که پوشيم و نه نوييشوق تو ز بس جامه که بر ما بدرانيد
هر کس قدحي در کف و ما کشته‌ي بويياز باده‌ي وصل تو روا نيست که دارد
کز سنگ تو بيرون نتوان برد سبوييمن شيشه‌ي خود بر سر کوي تو شکستم
هر يک ز فراق تو پراگنده به سوييمجموع تو در خانه و مرد و زن شهري
در حسرت ديدار تو بر هر سر کويييک روز برون آي، که هستند بسي خلق
آن روز که روي تو ببينم و چه رويي؟چون اوحدي از هر دو جهان روي بتابيم